شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : غزل
ای هـمـۀ عـمـر من لحـظـۀ دیـدارتـو تـنـد مـروتا کـنـم جان خود ایـثـار تو
باچه دلی میبری ازمن مظلومه دل ای که دلـم از ازل بـوده گـرفـتـارتـو
تـنــد مــروازبـرم کـز بـغـل مــادرم بوده نگـاهـم فـقـط بر گـل رخـسارتو
اهل حرم چون سپاه دور تو با تیـرآه دخت عـلی پیش رو جای عـلـمدارتو صبر کن ای تشنه لب تا که در این تاب وتب آب به طفـلان دهـد دیـدۀ خـونـبـارتو
بـا دل افـروخـتـه بـا جـگـرسـوخـتــه بر تو دعـا میکـنـد عـابـد بـیـمـار تو
دشمناگرازعنادگوش به پندت نهاد درپی پـاسخ نبـود سنـگ سـزاوارتو
باهمه داغ جگرنیست به من سختتر لحـظـهای از لـحـظـۀ آخـر دیـدارتـو
یارتورا میبرد،گرگ تو را میدرد یوسفمن میروی دست خـدا یارتو سینهامآمد به تنگ شدجگرم چنگچنگ کاین همه گرگ آمده بر سر بازار تو
مشتری توخداست با همۀ هست خود "میثم" بی مایه هم گـشته خـریـدار تو